اشتباه که زیاد می کنیم بدون آنکه خودمان بدانیم وبا آنکه خود میدانیم .
1-فکر که میکنیم به درازای ابد فکرمان برد ندارد و ابد را از آن حذف می کنیم فکر اینکه ابدی هستیم هم لذت بقا دارد و هم فکر را کامل و دور اندیشانه میکند .
لذا اگر ابد را لحاظ کنیم خیلی از راهها یی که رفتیم تغییر می کند .توشاید ندانی که درد داری وبا سر آسوده زندگی می کنی . آنچه که تو را آسوده کرده اشتغال به چیزهایی است که تا لب گور تو راهمراهی می کند.اگر این اشتغالات را از تو بگیرند و تو خودت شدی با خودت، به درد خود می رسی.وموت یعنی این! یعنی توجه به خود و قطع شدن از غیر خود ومی دانی که توجام جمی هستی که با آن به شرط سلامت می توانی قابل دیدار یار باشی ویار تو رخش 3*4نیست که به هرکجا بنگری وجه خداست لذا بیمار نبودن شرط اثراست که توبیماری وبیماری تو در توست و دوای آن هم در توست وعلت بیماری غلبه طبیعت تو بر ماورای توست که نامش معقولات است.
2-از لذت اعلی غافل بودن خود مطلب دیگری است توگویی که توفقط جسمی !نه! تو وهمی، تو خیالی تو عقلی وتو دارای لذت جسمی وهمی ،خیالی وعقلی هستی .
لذت به معنای درک و به معنای نیل آمده است .لذا قوای گوناگونی که داری برای رسیدن به لذتش خود بایست اشتغال به موضوع دیگری نداشته باشند ولذت عقلی وقتی حاصل می شود که عقلانیت تو بر طبیعت تو غلبه کند وکسی که برای وهم خود کار می کند میگویند ریا کرده است ودچار وهم شده وخود را از بالا محروم کرده است .
می بینید که لذت توجه دیگران که حالت وهمی دارد برای ریاکار بالاتر از لذت جسمی است که پولش را صرف لذت وهمی میکند و از حس وجسم میگذرد .انسان به دلیل اشتغالاتی که دارد درزیان است وبه دلیل غرق شدن در جاهایی که نبایست بشود .
مگر اینکه قوای نظریش کامل باشد وقوای عملیش .
وکامل میکند عقل را به معارف نظری واخلاق رابه تهذیب به کمک تصفیه دل و چه زیبا ست که صبرجمیل مدد کار خوبی در این زمینه است .عمل کردن تانی وبردباری وشکیبایی می خواهد ،در تمام اعمال صبر لازم است
3-بایست مراقبت نمود که چه می کنیم وآیا طبیعت بر ما غلبه کرده یا خیر
4-بی خیالی منافاتی با مراقبت ندارد واگر چند مطلب را در تقابل هم دیدیم به معنی اشتباه بودن دیگری نیست به معنی این است که وجود ما بعد هیولایی دارد که دارای جنبه های گوناگون است و حکم هرجنبه متفاوت است .وقتی تو راست که بی خیالی لازم است و وقتی مراقبت.